آزادی، خجسته آزادی

قلم توتم من است و آزادی مذهبم

آزادی، خجسته آزادی

قلم توتم من است و آزادی مذهبم

برای آزادی

 

آرزوی جوانی‌مان را عیب شمردند 

با پاسخی از چماق و دشنه و گلوله 

وقتی فریادش کردیم، 

 

و مرغک پربسته‌ی جانمان 

آرزوی آزادی را 

                  - آتش وار - 

در تلّی از خاکستر روزمرْگی 

به بغضی مدام سپرد. 

 

خلقی جدید باید آزادی را 

رسته از چنبره‌ی دیوهای سیاه، 

نهادینه در ذهن‌های خفته. 

 

 

 

پی نوشت: 

* و برای آزادگان در بند. 

** انگار دوباره آتش درون تنوره کشید تا فضای ذهن و جوهر قلم. 

نظرات 20 + ارسال نظر
behzadd یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:31 ب.ظ http://yourteobux.mihanblog.com/

با سلام و با تشکر از مطالب وبلاگتون
با اولین سیستم کسب درآمد اینترنتی ایرانی ، ثبت شده در وزارت فرهنگ و ارشاد در خدمتتون هستیم.حتما عضو شوید
http://yourteobux.mihanblog.com/

behzadd یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:31 ب.ظ http://yourteobux.mihanblog.com/

با سلام و با تشکر از مطالب وبلاگتون
با اولین سیستم کسب درآمد اینترنتی ایرانی ، ثبت شده در وزارت فرهنگ و ارشاد در خدمتتون هستیم.حتما عضو شوید
http://yourteobux.mihanblog.com/

جمشید یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:14 ب.ظ http://www.shoort.blogsky.com

از حضور سبزتون در وبلاگم متشکرم . سبز و پاینده باشی

Elu یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:46 ب.ظ http://www.darkssky.blogfa.com

داغ دلم با این متن دوباره تازه شد
قرار نیست چیزی فراموش بشه!!!!! قراره خاطره ها دوباره یه روز یه جا زنده بشه و....
خیلی وقت بود نبودی احمد جون؟!!!!
دلم واست تنگ شده بود!

ب ه س یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:13 ب.ظ http://boqz40.blogfa.com/

نایس توو میت یوووووووووووو

اند سو دوو آی‌ی‌ی‌ی‌ی‌ی‌ی‌ی

ب ه س یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:20 ب.ظ

این مردم خودشون را لایق آزادی نمیدونن
باور کن :(
شعرت قشنگ بود...اما دارم به این روز مرگی فکر میکنم
گمونم هم سن و سال شماها که بودم همچین حسی داشتم...اما الان اینقدر مشغله دارم که وقت ندارم بهش فکر کنم...میدونی اگه توی یه روز چند خط کتاب خونده باشی...یا یه دوستو دیده باشی و ساعتی رو باهم گپ زده باشین...اگه نمیدونم یه فیلم خوب دیده باشی یا یه کلمه به دانشت اضافه کرده باشی...یا حتی یه تصمیم کوچیک گرفته باشی مثه اینکه دیگه دستمال کاغذیمو کف خیابون نمیندازم و میندازم توی سطل زباله...
یکی ازینا باید بس باشه که دیگه اسمشو روزمرگی نذاری:(

چه بد میشه اگه یکی یا چند تا از اینا که اشاره کردید باشه اما باز هم احساس روزمرگی داشته باشیم... وقتی خفقان تا نه توی درون آدمها نفوذ میکنه هر روز روز مرگ آنهاست.

آره درست گفتید... خیلی‌ها لایق آزادی نیستند چون آزاد بودن را تمرین نکرده‌اند هنوز... این را ۳۲ سال نشان داده‌اند!

آزاد یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:33 ب.ظ http://n73raad.mihanblog.com/

سلام
شعر آدمو یاد احمد شاملو میندازه مخصوصا که اسم خودتون هم احمده
اونجا که میگه خونه ها تاریکن دکونا بسته است
کوچه ها باریکن طاقا شکسته و ... حتما شنیدینش

بسیار زیبا بود و خوشحال شدم که به وبلاگ شما برخوردم

سلام آزاد
لطف دارید.
خوشحال شدم که قدم رنجه فرمودید.

ب ه س یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:43 ب.ظ http://boqz40.blogfa.com/

خویشاوندی...خود ...یکدیگریِ دو خویشاوند است
....

خواهرم فروغ فرخزاد...یکی از هزاران خواهر هم بغض منست

آها.. از اون لحاظ.

کاملاْ درست فرمودید.. گاهی به نگاهی، گاهی به موج احساسی، گاهی به زخمی مشترک و... خویشاوندی از نسبت نزدیکتر می‌شود.

ریحانه یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:13 ب.ظ http://zibaandishi.blogsky.com gheybat12.blogsky.com

زیبا بود.یاده فلسطین افتادم در حسرت ۱ روز آزادی

هیچ وقت عکسه فلسطین رو تویه کتابه دبستانم فراموش نمیکنم

مرسی.
اما من با یاد آزادگان دربند اوین و سایر زندان‌های کشورم این را نوشتم.

الهام رئیسی یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:22 ب.ظ

سلام خوشحالم که برگشتی

مضمون شعرت ستودنی بود اما گاهی واژه ها شعار گونه شده بودند که از بار حسی و شور شعر کم میکنه.

سلام خوشحالم از حضور گرمت.

ممنون از نقد شما... در موردش فکر کردم.

قاصدک سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:40 ق.ظ http://www.peymane.blogsky.com

خلقی جدید
که بغضش به فریاد نزدیک تر باشد

تا به گریه ی پشت پرده
خلقی رها شده از ترس چماق و درد گلوله

ما که در زیر خروار ها ترس خویش هفتاد کفن
را به حراجی خریده ایم .

چشمم آب می خورد از از نسل روبرو ....

سحر چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:49 ق.ظ http://www.fly8.blogfa.com

آه...

پریناز چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:14 ب.ظ http://stronghold7.persianblog.ir

ای بابا داغ دل تازه نکن تروخدا احمد...خوبی رفیق...دلمان کوچوک شده بود برایت...ما بسی سرما شلوغ است و اینا دیر ب دیر میاییم نت...:)

آنی چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:41 ب.ظ http://ngh2.blogsky.com

دریغا و دردا
راستی
خوبی برادر ؟

کاما پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:00 ب.ظ http://derowgar.blogsky.com

آرزوی جوانی مان را عیب شمردند
خواستهای معیوب شان را غیب
با گل به استقبال دروغشان رفتیم
و پاسخ دادند به تیر و زنجیر
حقیقت وجودمان را

خواجه قاطر پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:03 ب.ظ http://ghater2ghater.blogsky.com

بر ما خندیدند
و ماهم خندیدیم
راه را بستند
چه راحت بر گشتیم
دستاها را خواستند
دادیم و درو کردند
گلوهارا دیدند
پرکردند با گل
و در آخر ما
از تنها سوراخ
بهشان گوزیدیم
و بسی خندیدیم

elu شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:02 ب.ظ http://www.darkssky.blogfa.com

غزل.م یکشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:03 ب.ظ http://www.ghazalepaeezi.persianblog.ir

سلام
خیلی خوب بود احمد جان. بسیار

پریشان سه‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:24 ب.ظ http://afkare-parishan.blogsky.com

جانا سخن از زبان ما میگویی
پاینده باش تا صبح آزادی برادر

مهدی جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:21 ق.ظ http://mygod777.persianblog.ir

دوباره نیستی و من میان این جماعت راهپیمایی قدس بی صدا افتاده ام " آیا کسی نیست تا مرا یاری کند؟ "

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد