آزادی، خجسته آزادی

قلم توتم من است و آزادی مذهبم

آزادی، خجسته آزادی

قلم توتم من است و آزادی مذهبم

بودن عمیق

(۱) 

 

هنوز زنده‌ام... 

این را  

دوباره 

از زار زار گریستن در فراقت دانستم. 

 

 

(2) 

سنگی شدن خاطرات 

زیر خروارها زخم هجران 

از بی‌مانندی لذت روح در اشتیاق و وفاداری است، شاید. 

 

در عمق دریایی زمان 

پیش‌تر که می‌روی 

حس ِ بودنت عمیق‌تر می‌شود، 

گر چه نقطه‌ای شده باشی 

در افق وصال با آسمان. 

 

کیاشهر - 14 خرداد 90 

 

 

وسط نوشت: 

- متون بالا رو کله‌ی سحر لب دریا رو کاغذ آوردم. دریا خیلی حال داد بچه‌ها(!) جاتون سبز..  

 اما چون چسبیده به امتحاناتم بود تاوانش را در اولین امتحان پس دادم.. پاس شد اما به خون جگر!  

-- اینکه نیستم معلوم شد تو امتحانات هستم خب... فرصت اندکی دست داد تا اعلام وجود کنم ! عذر قصور و تقصیر که نمی‌تونم دلتنگی‌هامو با اومدن تو وبلاگتون چاره کنم... بعد از 6 تیر خدمت میرسم. دوستتون دارم. 

 

  

در گزارش‌های بی‌نقص چشمانت خواندم 

خلاصه‌ی حساب سود و زیانت 

مانده‌ی بدهکار نداشت، 

برای اولین بار 

که تصاحبم کردی. 

  همان.

پی نوشت: 

- اینم از نتایج دریا رفتن پیش از امتحانات! ... گمونم بروبچ حسابداری بهتر متوجه میشن!

نظرات 9 + ارسال نظر
آنی یکشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:57 ق.ظ http://ngh2.blogsky.com

سلام برادر ارجمند
موفقیت در امتحانات آرزوی قلبی ماست
شعراتون هم با حسابداری سر و کار دارن

سلام آنی خانم عزیز.
آرزوی قلبی خودم هم هست و همچنین برای شما در همه‌ی امتحانات ساده و سخت و ریز و درشت زندگی. سپاسگزارم.

آنشرلی چهارشنبه 1 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:50 ب.ظ http://eng88.blogfa.com/



منتظریم رفیق
حسابت خوبه ها

کتابم خرابه شرلی جان!

سها پنج‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:05 ب.ظ

هرچقدرم امتحان داشته باشی و سرت شلوغ باشه بازم دلیل نمیشه ک ب من سر نزنی و برای خونه جدیدم چشم روشنی نیاری!
خوشحالم ک خوبی و لب دریایی و بهت خوش میگذره.
قسمت دومو خیلی دوس داشتم

وای خدا مرگم بده! دیدی چی شد؟!!

نگفتی چشم روشنی چی می‌خوای سها جان...

اختر جمعه 3 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:19 ب.ظ

کوشی پس !!!! شونصد ساله خبری ازت نیست مرد!‌

من اگه امام زمان بودم تا حالا ظهور کرده بودم... واللا!

مهشید جمعه 3 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:35 ب.ظ http://mahshidmohamadi.blogfa.com

به به چه عجب احمد آقا...:)
می دونیم سرتون شلوغ بوده، امتحانا و لب دریا و...
موفق باشی;)

نه! اول لذت لب دریا و بعد ذلت شب بیداری برای امتحان!! و البته لذت دانستن.

شمال که بودم همش این بیت تو ذهنم می‌چرخید، و مثل یک خوره افتاده بود زیر پوست روحم:

فکر شنبه تلخ دارد جمعه‌ی اطفال را
عشرت امروز بی اندیشه‌ی فردا خوش است

مرسی مهشید جان.

پریشان شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:55 ب.ظ http://afkare-parishan.blogsky.com

چه حالی میده روی اسکلۀ چوبی راه بری شعر ِ با حساب بنویسی باکت هم از امتحان جماعت نباشه

زدی تو خال رفیق. یه جوری توصیف کردی که انگار خودتم اونجا بودی.

شازده کوچولو یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:31 ق.ظ http://lepetitprince.blogsky.com/

چشم مارو دور دیدی رفتی صفا امتحانات و گذاشتی به امان خدا؟!!

بیا ببین نمرات چی شدن!!! همه 13 !

دست رو دلم نذار که درست گفتی...
نمرات همه خراب.
این ترم هم خودم هم معدلم شرمنده‌ی شماست!

خواجه قاطر دوشنبه 6 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:00 ب.ظ http://ghater2ghater.blogsky.com

سلام دوست عزیز
خوب رفتی مسفرت
ما هم ایام ارتحال رفته بودیم عشق و حال
راستی همیشه خواب های من هم نمناکند اما نه به خاطر چشمهایم
بیا سری هم به ما بزن مفتخر میشیم نه مفتخور

آدم شاعر همه جوره تابلوئه! سجع میگی رفیق.

علیک سلام... جات سبز.

کالیف سه‌شنبه 7 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:10 ق.ظ http://kaalif.blogfa.com/

احمد جان خودمونه که!
کوریو.. سابقم ، آرشه سابق ، کلا سابقازیاد درخدمت بودیم!

تو آسمونا دنبالت می‌گردم محمدجان.
این چند وقت اخیر خیلی ما رو با در بسته مواجه کردیا! چند تا طلبت رفیق.
کلا خیلی خوشحال شدم که دوباره هستی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد