آزادی، خجسته آزادی

قلم توتم من است و آزادی مذهبم

آزادی، خجسته آزادی

قلم توتم من است و آزادی مذهبم

ناهمتا

 

 

بارها برایت مُردم 

کاش تَبَکی می‌کردی... 

  

 

پی نوشت:  

======

به هر چه دل ببندی مگر جز این انتظار داری، انگار همیشه همین است، قاعده و قانونی نوشته یا نانوشته شاید.. به دنبال هر چه حریصانه و دلتنگ بروی، بیشتر از آن جا می‌مانی و دورتر می‌شوی. چه چیز ثابتی وجود دارد که اشتیاق دلت را جبران کند و به تلافی نسوزاندت، نمی‌دانم.

نظرات 20 + ارسال نظر
منصور شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:39 ب.ظ

بـــــــــــــــــــــــــــرو بـــــــــــــــــــابــــــــــــــــــــا

به کجا چنین کشــــان کشـــــــــــان؟!!

مهدی شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:08 ب.ظ

سلام و جواب سوالت : خدا .

خود خدا؟

بانوی او یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:00 ق.ظ http://lis.blogsky.com/

حسن نیتت به هر چی که قرار دل بستش شی
می تونه هر چی باشه ....

آخه یه وقتایی این حسن نیته سر آدمو کلاه می‌ذاره! یه وقتایی دیگران فکر می‌کنن ببوگلابی هستی!! و خب معلومه که این خیلی آدمو آزار میده.
اگه صداقت در میان نباشه آدمام خیلی محتاط میشن، هر چند با حسن نیت.

کالیف یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:31 ق.ظ http://kaalif.blogfa.com/

بقول اون برادر خرسندمون ؛ بد نگوئیم به مهتاب ، اگر تب داریم !
همون ندونستن آخر حرفات ، نجاتت میده ، نجاتش میده..
-
تصدقت

بله کالیف جان... لاادری نصف العلم.

قربون شما.

سحر یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:17 ق.ظ http://www.fly8.blogfa.com


همینطوری!

حق داشتی خوشت نیاد خب.

الهام رئیسی یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:30 ق.ظ

...

دست شما درد نکنه الهام جان. زحمت کشیدید.

جدی گفتم واللا! همین که تشریف آوردین منت گذاشتین.

سوریا یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:57 ق.ظ http://soorya.blogfa.com

قشنگ می نویسی

خوش اومدی سوریا جان.. ممنون.

حسام یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:26 ب.ظ http://www.notefalse1.blogfa.com

همه حالش به نرسیدنش.../

یعنی اونایی که میرسن حال نمیکنن؟!

مهدی یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:27 ب.ظ

سلام. جواب هیچ کدوم از نظراتو جواب ندادید . زنده اید؟

چه توقع زیادی داری مهدی جان!
کی الان زنده‌س که منم باشم؟!

سها یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:35 ب.ظ

مث سایه ک هرچی بری دنبالش درمیر،مث ساعت ک هرچی نگاش کنی نمیگذر،...
دیگ یاد گرفتم منتظر نباشم.کسی قرار نیس بیاد.همه رفتن..
دیگ حتا شعر هم نمیاد...
بد حالیه احمد...

اصل داستان همینه دیگه سهای عزیز
وقتی منتظر هیشکی نباشی
وقتی امید به احدی نداشته باشی
اون وقته که خودت میشی و خودت
... زمان میخاد رفیق.

شازده کوچولو دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:36 ق.ظ http://lepetitprince.blogsky.com

مسافری که به امید و انتظارش نشسته اید از کجا که هم از نیمه راه بازنگشته باشد؟!

هیچ تضمینی وجود ندارد که بازگشته باشد..
باید به راه بیفتیم و ببینیم.

اختر دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:28 ب.ظ http://www.chitaaaa.blogfa.com

لایک به کامنت حسامی.

یه لایک هم به خودت اختر عزیز.

اختر دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:29 ب.ظ

کامنتاتو که خوندم یاد اون موقع افتادم کعه شونصد تا واسه هم نظر می ذاشتیم!

آره یادش به خیر... چه زود گذشت!

پریناز دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:25 ب.ظ http://stronghold7.persianblog.ir

آره ...پستت بد جوری راسته احمد...بدجوری راست گفتی بخدا..تا حالا هیشکی انقد راست نگفته باشه شاید...واس دل اختر تو اون وب قبلیم ی پست گذاشتم..وقتی مینوشتمش دلم گرفت..مث ی نفر ک رفته باشه ی کشور دیگ و بعد ی مدت طولانی برگشته باشه...یاد اون روزا افتادم ک میدونسم دارم واس اون مینویسمو میخونه...بو لجن میدم

دنیا و هر چی توشه وفا نداره انگار... خوبه از لجن دنیا بزنیم بیرون پری.

سحر چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:02 ب.ظ http://www.fly8.blogfa.com

احمد جان رفیق بدون ک هیچ چیز ثابتی وجود ندارد ک اشتیاق دلت را جبران کند و به تلافی نسوزاندت....
هیچی

قبول... باید سوخت و ساخت...

ب ه س چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:12 ب.ظ http://boqz40.blogfa.com/

گاهی که زخمی و خسته میام سراغ وبلاگ خوندن...هم التیام میگیرم..از دیدن دردهای مشترک ...چون میفهمم تنها نیستم...هم زخمم پر از نمک میشه...چون از درد دوستان درد میکشم......

داشتن تفاهم درد مشترک است
نداشتن تفاهم هم.

بانو.

میکروب یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:09 ق.ظ http://rasoulfrj58.blogfa.com/

چه میدانم...
که این را...
هم بدانم...
رفیق... ؟؟!!
دمت گرم...

می‌دانی رفیق.

Elu یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:43 ب.ظ http://www.darkssky.blogfa.com

آدمها اسیر چیزهایی هستن که اون لحظه دور از دسترس هستند و بی میل نسبت به آنچه همکنون در دست دارند.
اون برایم تبکی نکرد چون براحتی در دستش بودم
وقتی من هم دور از دسترس شدم
مرد

تبیین و تفسیر جالبی بود الو. مرسی.
انگار بخش عمده ای از زندگی آدمها حسرت خوردن است.

مهدی چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:11 ب.ظ

زنده اید ...زنده اید ... اگر تو کل دنیا ده تا آدم زنده ی واقعی

باشنتو مطمئنم شما توشو نید .

( بله منظورم خود خود خداست ... خدایی که همین نزدیکی ست ... لای صفحه های وبلاگت... )

مهدی چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:18 ب.ظ

پیوست : باشن درسته نه باشنتو





برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد